داستان فیلم درباره یک مادربزرگ 93 ساله به نام "تلما" می‌باشد که توسط یک کلاهبردار تلفنی که وانمود می‌کند نوه‌اش است، فریب خورده و ده هزار دلار از دست می‌دهد. حال تلما با کمک یک دوست، سفری هیجان‌انگیز را در سراسر لس آنجلس آغاز می‌کند تا آنچه را که از او گرفته شده است، پس بگیرد و ...

کلر و اولین، دو دوست سابق هستند که پس از شرکت در مراسم خاکسپاری یکی از دوستان مشترک خود دوباره با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و تصمیم می گیرند نقشه ای برای انتقام از همسر دوست مرحومشان بکشند و ...

ریچل ، یک محقق ، و گروهش به دریا می‌روند تا اثبات کنند ، ناپدید شدن یک خانواده و خدمه یک کشتی تجاری به مسائل ماورایی مربوط می‌شود و ....

"مک کلان ها" دوباره در تعطیلات ویژه کریسمس در خصوص اهمیت خانواده، بخشش و همدلی صحبت می کنند ...

جان شفت یک مامور حرفه‎ای و باتجربه با کمک پدرش سعی دارد تا پی به حقیقت پنهان مرگ مرموز بهترین دوستش ببرد. اما در این بین اتفاقاتی رخ می‎دهد که…

زنی که بارها و بارها با حضور ایجنت‌های مرد، شغل خود را از دست می‌دهد، این‌بار با دست‌یافتن به قدرت ویژه‌ای که طبق آن می‌تواند فکر مردها را بخواند، سعی در بازپس‌گیری حرفه خود دارد ...

خانواده الدین فکر می کنند که یک خانه و همسایه عالی پیدا کرده اند، اما این شکاف ها به زودی آغاز می شود. فیلم نشان می دهد که چگونه ظاهر فریبنده می تواند باشد ...

"جان دوو"(کوین اسپیسی) قاتلی است که تصمیم گرفته است هفت نفر را که نماد هفت گناه کبیره هستند به قتل برساند. هدف او از این کار هشدار دادن به انسانهایی است که غرق در گناه روز خود را به شب می رسانند. مسئول پرونده این قتلها "دیوید میلز" (بردپیت) است، کاراگاه جوانی که تازه به نیویورک منتقل شده است. میلز با همکاری کاراگاه سامرست (مرگان فریمن) که در شرف بازنشستگی است قدم به قدم دوو را تعقیب می کنند اما حوادثی رخ می دهد که شرایط را تغییر می دهد. تغییری اساسی...

یک کارآگاه خصوصی باهوش و یک ستوان پلیس سرسخت، که در گذشته همکار و اکنون دشمنان یکدیگر هستند، برای حل یک پرونده با اکراه می پذیرند همکاری کنند...

مهندس “استوارت گراف” زندگی ناخوشایندی با همسرش، “رِمی” دارد، اما از کار کردن با پدر او، “سام رویس” لذت میبرد. در انستیتوی زلزله شناسی شهر، “دکتر استاکل” از گوش دادن به حرف دستیارش، “راسل” که وقوع زمین لرزه بزرگی را در چهل و هشت ساعت آینده پیش بینی کرده، طفره میرود. اما با لرزشی دیگر و بالا آمدن آب سد، با شهردار مشورت میکند ولی او نیز از انجام هرگونه اقدام احتیاطی خودداری میکند. زمین لرزه وسیعی رخ میدهد و ویرانی بسیار به بار میاورد و حالا “گراف” برای نجات “رویس” و کارکنانش اعزام میشود…